گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

صدایت ... چه بی رحمانه آن ناکجای پنهان را در رگ هایم تزریق میکند ...


آن پرده های رازآلود را ...


دیوانه‌وار در سوگ شادی های مرده ات نشسته ام ... و مغرورانه غم هایت به زنجیر کشیده شده ات را مینگرم ...


یعنی تو واقعی هستی ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
سـ ا نــ یــــــ ا یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:15 ب.ظ

در عین احساس غریبی که اینجا کردم ، احساس کردم چه قدر آشنا و خودمونیه .

تو می نویسی و اون می خونه ، تو سوال می کنی و اون جواب میده ، تو حرف میزنی و اون سکوت می کنه ...

چه خوب عشق بازی با سکوت و کلمات را فرا گرفته اید .

مطمئنم می خونه ... بی هیچ دلیل قانع کننده ای .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد