صدایت ... چه بی رحمانه آن ناکجای پنهان را در رگ هایم تزریق میکند ...
آن پرده های رازآلود را ...
دیوانهوار در سوگ شادی های مرده ات نشسته ام ... و مغرورانه غم هایت به زنجیر کشیده شده ات را مینگرم ...
یعنی تو واقعی هستی ؟
در عین احساس غریبی که اینجا کردم ، احساس کردم چه قدر آشنا و خودمونیه .تو می نویسی و اون می خونه ، تو سوال می کنی و اون جواب میده ، تو حرف میزنی و اون سکوت می کنه ...چه خوب عشق بازی با سکوت و کلمات را فرا گرفته اید . مطمئنم می خونه ... بی هیچ دلیل قانع کننده ای .
در عین احساس غریبی که اینجا کردم ، احساس کردم چه قدر آشنا و خودمونیه .
تو می نویسی و اون می خونه ، تو سوال می کنی و اون جواب میده ، تو حرف میزنی و اون سکوت می کنه ...
چه خوب عشق بازی با سکوت و کلمات را فرا گرفته اید .
مطمئنم می خونه ... بی هیچ دلیل قانع کننده ای .