در این راهی که "باید رفت" ...
یک بار من را همسفر خطاب کردی ... و من هیچوقت حس پرواز آن لحظه را فراموش نخواهم کرد ...
خاتون من ...
ثانیه ها، با خاطره ها تبانی کرده اند ...
و اینجا، من، تنها، احساس رهگذری را دارم که تلاش میکند پا به پای تو "بدود" ...
تو تلاش میکنی پا به پای ِ من بدویو من در سکون شناورم ...گمانم ...جهان های ِ موازی کمی حقیقت داشته باشد!کاش تو پاد ذره من نباشی.
چه ملموس بود پست ملودیت . حس کردم " او " شده موسیقی و تویی که میخوای در اون نت ها غرق بشی ... بشی همون نت هایی که اون هست .. بشی یکی با اون ملودی ...
تو تلاش میکنی پا به پای ِ من بدوی
و من در سکون شناورم ...
گمانم ...
جهان های ِ موازی کمی حقیقت داشته باشد!
کاش تو پاد ذره من نباشی.
چه ملموس بود پست ملودیت . حس کردم " او " شده موسیقی و تویی که میخوای در اون نت ها غرق بشی ... بشی همون نت هایی که اون هست .. بشی یکی با اون ملودی ...