گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

Blackend

بعد از اینکه همه این روزا بگذره ...


یه روز توی خیابون میبینمت و ...


                         احتمالا هیچکدوم به روی خودمون نمیاریم که همدیگه رو شناختیم ...

Madness

در انتظار یک حادثه ...


روز های تلخ و خالی ...


و حس سرد یک هارمونیکای آهنی ...


بوی جنون ... جنون !!

Fragile Dreams

مگه من صبر ایوب دارم ... سنگم باشه کم میاره ... چه برسه من که پوووف هم نیستم ... !!



"Tonight your soul sleeps, but one day you will feel real pain,
maybe then you will see mee as I am,
A fragile wreck on a storm of emotion"

Countless times I trusted you,
I let you back in,
Knowing... Yearning... you know
I should have run... but I stayed

Maybe I always knew,
My fragile dreams would be broken for you.

Today I introduced myself,
To my own feelings,
In silent agony, after all these years,
They spoke to me... after all these years

Maybe I always knew...

مسکوت مانده ام ...


در فریاد های شبانه ...

Atm

هی میگیره ... هی ول میکنه ... هی میگیره ... هی ول میکنه ...




جو رو میگم ... !!