گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

probability

تو را جبر از من دور میکند ...


و من ... محکوم این جبر زمانی ام ...


محبوس در این جبر احساسی ...


تو را جبر از من دور می کند ...


و من در اسارت این جبر جغرافیایی ...

                           هر روز احتمال با تو بودن را کمتر می یابم ...





«جبر و احتمال» من از روز ازل بد بود ...

Alone Again

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

Round !

بهار می گذرد ...


و تابستان از پس آن ...


و پائیز ... و زمستان می گذرد ...


و باز بهار می آید ... و تو باز پیش من نیستی ...


و من باز می نویسم : بهار میگذرد ...


و تابستان از پس آن ...


...


...

Economic Crusade

سکه های خوشبختی و اقبالم را ...


سپرده گذاشته ام، دو ساله ...


با سود پس از سررسید ...


و باهم بودنمان را پس انداز میکنیم، برای روز مبادا ...


و در این روز های تنگدستی ...


این چیزی از جهاد اکبر، کم ندارد ...




و امسال به راستی برای من ، سال جهاد اقتصادی است ...