گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

Dog Stool

احساس میکنم ... یه تیکه مدفوع سگم ... کنار یه خیابون که هیچکس ازش رد نمیشه ...


تا حالا اینقدر احساس بی مصرف بودن نکرده بودم ...


خیلی سخته بشینی و فقط نگاه کنی به رهگذرایی که میان و میرن ...


و به استهلاک جاده ...


و به پائیز ...


و نیومدن بهار ...


خیلی سخته هیچوقت نفهمی که نقش تو، دقیقا چیه، اگه نقشی داشته باشی ...


و سخته که بخوای کمکی بکنی ، ولی اونقدر دور باشی و ناتوان که هیچ کاری ازت برنیاد ...



سخته که مدفوع سگ باشی !!!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
دخترک سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ

ولی احمق بودن گویا خیلی ساده س ... چون تو یه احمق ِ به تموم معنایی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد