گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاه گفت های ما ...

19 ...

از اینجا ...

دنیا قشنگ تره ... ولی تو توش نیستی !

سردرگم چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ

0 نظر

آمدنت را نمیخواهم ... بودنت در هستی را چرا ...

باش لطفا ...

همین کافیست ...

سردرگم دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ب.ظ

1 نظر

عشقت را نمیخواهم ... خودت را چرا ...

برگرد لطفا ...

میدانی که من میتوانم ...

سردرگم یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ب.ظ

0 نظر

یکی باید، دکمه فست فوروارد را فشار بدهد، انگار این روزها، اسلوموشن ضبط شده اند ...

میشود، با هم بودنمان را دوباره پلی کنی ؟

سردرگم شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ب.ظ

2 نظر

خواستم اعتراف کنم که به نبودنت عادت کرده ام، دیدم دروغ است ...

خواستم بنویسم که دیوانه وار بودنت رو می خواهم، حقیقت نداشت ...

خواستم به تو فکر نکنم، دلم نگذاشت ...

خواستم از تو بنویسم، عقلم طغیان کرد ...

تو بگو من به کدام ساز برقصم ... ؟!؟!؟

سردرگم جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ب.ظ

1 نظر