گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

گاهی سخن ...

گاه گفت های ما ...

4 ...

همه عمرم منطقی زندگی کردم ... اگر بخوام این دفعه این کار رو نکنم هم به خودم خیانت کردم هم به اون "من" که تو میشناسی ...


با وجود این، هیچی عوض نمیشه در هر دو صورت ...

3 ...

روزها، بوی گند ماندگی میگیرند اما تمام نمی شوند ...


و شب ها، سیاه می شوند اما نمی پوسند ...


و من، خسته می شوم اما دم نمی زنم ...

2 ...

 کارمان به کجا کشیده که خورشید هم برای طلوع و غروبش با من لجبازی میکند ...

1 ...

این واژه ها ...

 همه بوی تو را میدهند ...

   خواه ناخواه ...


خواستم برای تو بنویسم، واژه ها شرمشان شد از میان لب هایم بگذرند ...


صفحه سفید ماند ...

Just for You !!

اینجا بوی تو را میدهد ...


برای تو باز شد ... برای تو نوشتم ... قالبی را که تو دوست داشتی گذاشتم ...


گرچه هیچوقت دوستش نداشتی ... مثل خودم ...


همیشه میدانستم یه روز میخوانی اش ... مثل روح خودم !